سلام

 

درد روح

مادربزرگ هميشه مي گفت دردِ تن يك جا نمي ماند ، كليه مي زند به كمر ، كمر مي زند به پا ، پا مي زند به قلب ، مي گفت درد هي توي تنت تقسيم مي شود.
اما درد روح ، قُلمبه مي شود يك جا امانت را مي برد ، هركسي هم كه از راه برسد و بپرسد چه مرگت است ؟
فقط مي شود دستت را روي زانو و كمرت بگذاري و ناله كني كه تير مي كشد.
درد روح را نمي شود نشان كسي داد....

مهدی جان!

 مهدی جان!

روزی تو می رسی و علی شاد می شود
بغــــض گلـوی فاطـــــمہ آزاد مـی شود
 

یا صاحب الزمان ...

سلام بر غریب ترین غریب زمان ...

یا صاحب الزمان ...

آقا اجازه!

دست خودم نیست، خسته ام؛

در درس عشق، من صف آخر نشسته ام؛

یعنی نمی شود که ببینم، سحر رسید؟

درس غریب "غیبت کبری" به سر رسید؟ 

 

علی (علیه السلام) فرمود

علی (علیه السلام) فرمود اگر تمام زندگیت را روزه بگیری و شبها تا به صبح شب زنده داری کنی. بین رکن و مقام نیز کشته شوی خداوند روز قیامت تو را با هوای نفس و خواهش دلت محشور می کند به هر چه که باشد. اگر خواسته های تو تقاضای بهشت کند (مطیع خدا و پیغمبر اکرم باشی) در آنجا خواهی بود و اگر شیطانی و جهنمی باشد در جهنم داخل می شوی.

 

هدیه

 🍥خنداندن وشاد ڪردن افراد
🍭موجب فراموشی
🍥مشڪلاتشان می‌شود...
🍭چه انسان نیڪوڪاری ست،
🍥آن ڪس ڪه
🍭فراموشی را به دیگران
🍥هدیه می‌دهد...
 

السلام علیک یا ابوالفضل العباس



مِثْلِ عبّٰاسْ كَسْي هَسْت دِلٰاوَرْ بٰاشَدْ
بٰاْ هَمِهْ تِشْنِگي اَشْ يٰادِ بَرٰادَرْ بٰاشَد
مِثْلِ عَبّٰاسْ كَسيْ هَسْت كِهْ سَقّٰا بٰاشَد
جِگَرِ سُوخْتِه اشْ حَسْرَتِ دَرْيٰا بٰاشَدْ
مِثْلِ عَبّٰاسْ كَسْيْ هَسْتْ اَبٰابيلْ شَوَدْ
بٰالُ و پَرْ سُوخْتِه،هَمْسٰايِه جِبْريلْ شَوَدْ
هيچْ كَسْ مِثْلِ اَباالْفَضْلِ وَفٰادٰارْ نَبُودْ
لٰايِقِ تَشْنِگيُ و اِسْمِ عَلَمْدٰارْ نَبُودْ
هَرْ كَسْي خْوٰاسْت كِهْ فَرْدٰا بِه شَفٰاعَتْ بِرِسَدْ
يٰا اَباالْفَضْلِ بِگُوييدْ بِه سَلٰامَتْ بِرِسَد

خلاصه دانشها


دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت: چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟
چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام. دانشمند گفت: خلاصه دانشها چیست ؟

چوپان گفت: پنج چیز است:
تا راست تمام نشده، دروغ نگویم
تامالِ حلال تمام نشده، حرام نخورم
تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم
تا روزیِ خدا تمام نشده، به درِ خانهٔ غیر نروم
تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم.

دانشمند گفت: حقا که تمام علوم را دریافته ای، براستی هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده است!

طلوع دوباره

همه در انتظار طلوع  دوباره ى خورشیدند و من دلم براى مهتاب می سوزد . کاش همه می دانستند خورشید ،خود آن سوى زمین به تماشاى ماه نشسته است. واله و دلداده ! در اندیشه ى کسوف است تا همه ى اهل زمین ببینند ماه و خورشید چه بیقرارند در آن قرار عاشقانه! سپیده که سر بزند باز روز از نو است و روزی از نو. داستانشان چقدر شبیه ماست که سال هاست در دَوَرانى باطل از پىِ همیم و چشم انتظار بوسیدن روى ماه در کسوفی خیال انگیز ، که هرگز میسّر نشد. باور کن که هیچ سپیده اى طوسی تر از چشمهاى تو نیست. و هیچ شب بویی ، راز عبور تو از کوچه هاى شب را نگه نمی دارد. پس چرا به جاى معبد روشن نگاهت مرا میهمان سوت و کورهاى بی ترانه می کنی تا مات رو به پنجره بنشینم ؛ قصه ى ماه و خورشید را دوره کنم و هر شبم را بی سرانجام تر از دیشب بدوزم به صبح...  اصلا اینها که شب نیستند ... فقط تاریکند همین! و دوباره و دوباره انگار چرخ روزگار افتاده به دور هرز که می چرخد ولی پیش نمی رود ! وگرنه چرا من نمی رسم به تو اى آینه ى چشمهایت ،حوضچه ى سیماب !برگرد ! شاید این بار خدا قصه ى تازه اى برایمان نوشته باشد!

  متن از آقای نبویان  

خداوندا

حال که منت نهادی و در بامدادی دگر بیدارم ساختی و جانم دادی تا ببینم ، بشنوم ، بگویم و بدانم ، باز منت گذار و یاریم ده....تا ببینم تمام آنچه را زیبا آفریدی.بشنوم فریاد سکوت بی پناهان را ،،، بر زبان برانم آنچه تو را خشنود می سازد و درک کنم رازهای آفرینش را